داستان
سه نفر اشتباهی دستگیر شدند و در نهایت ناباوری به اعدام روی صندلی الکتریکی محکوم شدند....
نوبتِ نفر اول شد که روی صندلی بنشیند.
وقتی که نشست گفت : من توی دانشگاه , رشته الهیات خوندم و به قدرت بی پایان خدا اعتقاد دارم .... میدونم که خدا نمیذاره آدم بیگناه مجازات بشه!....
کلید برق رو زدند ... ولی هیچ اتفاقی نیفتاد پس به بی گناهیش ایمان آوردند و آزادش کردند.
نفر دوم روی صندلی نشست و گفت : من توی دانشگاه حقوق خوندم و به عدالت ایمان دارم و میدونم واسه آدم بی گناه اتفاقی نمیفته!
کلید برق رو زدند ... ولی باز هم هیچ اتفاقی نیفتاد پس به بی گناهی او هم ایمان آوردند و آزادش کردند.
نفر سوم که خواست روی صندلی بنشیند گفت : من توی دانشگاه , رشته برق خوندم و به شما میگم که وقتی این دو تا کابل به هم وصل نباشن هیچ برقی وصل نمیشه به صندلی!!!
خوب بقیه داستان هم مشخص است، مسوولین زندان مشکل رو میفهمند و موفق به اعدام فرد میشوند !!!
نتیجه : لازم نیست همیشه راه حل مشکلات رو جار بزنید!!!
سخن روز : بگذار کارهایت یک راز بماند، فقط نتایج را به مردم نشان بده.
[ پنج شنبه 92/2/5 ] [ 9:52 صبح ] [ مرتضی قدرتی ]
[ نظرات () ]